من در حال سفر بودم تا آموزشهایم را به عنوان یک شوالیه مطلق کامل کنم، اما صدای درخت مقدس در ذهنم طنینانداز شد. آن به من رویایی از یک اِلف نشان داد که علیه کائوس میجنگید. شاید میتوانستم آن ندا را نادیده بگیرم، اما این کار را نکردم. از مسیر اصلی خارج شدم و خود را در یک جنگل تاریک یافتم...